دســــــــــــــــــــــــــتانم را بگیر
تــــــا تو هستی دستانم را بگیری
ارزو میکنم هر روز زمیــــــــــــن بخورم
کاش تابستان ها هم برفی بود.....
تقديم به تك ستاره قلبم
رفت تنهایی، آمد جای آن یک عشق آسمانی
شکست شیشه غمها،شد روزگارم مثل آن روزها،روزهایی که با تو بودم و تو در کنارم،
مگر اینکه این روزها تنها از درد دلتنگی بنالم!
ناله های من نیز همراه با نفسهای دلتنگیست
این حال و هوایی که در من میبینی همیشگیست،
همین یک ذره غباری هم که بر روی دلم نشسته از خستگی لحظه های دوریست.
نه در رویاهایم تو را سوار بر اسب سفید میبینم نه مثل پرنده در آسمانها ،
من تو را بی رویا ،همینجادر کنار خودم میبینم،
که نشسته ای بر روی پاهایم، خیلی خوب فهمیده ای که چقدر دوستت دارم
من تو را دارم ،فقط تو را
تا به حال دیده بودی دیوانه ای همچو من را؟
چند لحظه به وسعت تمام لحظه ها، نگاهت میکنم و همین میشود که من تو را حس میکنم
یک احساس بی پایان که تو را در بر گرفته و درونم را از عطر حضور عاشقانه ات پر کرده
تویی قبله راز و نیازهایم ، دستانت را به من سپرده ای و گرم شده دستهایم...
تو اینجا هستی و من همانجا ، احساس میکنی تپشهای قلب من را؟
یک عمر ، یک دنیا احساس را بر روی دوشم میکشانم تا برسم به جایی که هنوز هم خستگی در تنم نباشد ، آنقدر عاشق باشم که هنوز همه وجودم گرم باشد ، تو در قلبم باشی و من دیوانه ات باشم.
تا همینجا همین خط،بگذار آخر خطمان را نشانت دهم
آخر خط ما یک نقطه چین است...
تو که آغاز من و لحظه پایان منی.....
به تو سوگند! به راز گل سرخ
به پروانه که در عشق فنا می گردد
زندگی زیبا نیست
آنچه زیباست توئی
تو که آغاز من و لحظه پایان منی.....
دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست
دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست
گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست
من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل
تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست
وقتی تو با من نیستی از من چه می ماند
وقتی تو با من نیستی از من چه می ماند
از من جز این هر لحظه فرسودن چه می ماند
از من چه می ماند جز این تکرار پی در پی
تکرار من در من مگر از من چه می ماند
غیر از خیالی خسته از تکرار تنهایی
غیر از غباری در لباس تن چه می ماند
از روزهای دیر بی فردا چه می آید؟ از لحظه های رفته ی روشن چه می ماند؟
دلتنگی
بعضی حرفا رو نمی شه گفت ،باید خورد"!! ولی بعضی حرفا رو،
نه میشه گفت،نه می شه خورد!
می مونه سردل! میشه دلتنگی! میشه بغض! ... میشه سكوت!
امروز نیستی و دلتنگت شدم
دلتنگی یعنی :
دقیقه به دقیقه گوشیتو چک کنی و وانمود کنی داری ساعتتو می بینی !
دل تنگیم در هیچ پیامی نمیگنجد
امروز نیستی و دلم خیلی تنگه برات
بی تو زندگی برام جهنمه
خیلی دوستت دارم
یادته یه بار نوشتی مخاطب خاص بد اخلاقم؟
فقط یادم نمیاد چیکار کرده بودم اینو نوشتی !
به تـــــــــــــــــو می اندیشم
ميدوني فرق امشب با
ديگر شبهام در چيه ؟
امشب يك دقيقه بيشتر
به تو مي انديشم...
شاید دیوانگی است
شاید دیوانگی است
اما
من دلتنگ لحظه هاییم که نیامده!!!
ღLoVeღ
چگونه فریاد برآورم که نمی توانم بی تو....
دلم می خواهد باشی کنار تمام لحظه های بی کسی ام...
دلم می خواهد برای گرفتن دستان مهربانت به دنبال ثانیه ها نباشم...
دلم می خواهد تمام لحظه های بودنم را با تو پر کنم...
چگونه فریاد برآورم که نمی توانم بی تو....
בوستتـــ בارم
بآ ورق زـدטּ ـهر برگ از בفــتر عشـ♥ــــقِ ــمان
ـهر روز ـعلاقـﮧ اَم بهــ تو بیشتَر می ـشوב
امروز ـسالگرد شروع زنـבگـﮮ ـمشتــرڪ مآستـــــــــــ
بهـ یآد اوَلیـטּ برگــــ בفــترمآن
کاش وسعت آبی لحظه هایت مال من بود
وقتی از پنجره دلت
به آسمون آبی خوبیهایت می نگرم
احساسی در درونم می گوید
کاش وسعت آبی لحظه هایت
مال من بود
בوستتـــ בارم
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1